ماه من

 

شب،

آسمان را نگريستم

آنجا بود،

درخشان و نقره‌اي،

بزرگ و زيبا،

بخشنده و مهربان.

سفر كردم.

ديگر در آسمان نبود.

اما مهتاب من

تو،

درخشانتر،

بزرگتر،

و بخشنده تر

تاريكي هاي دلم را

روشن مي كني.

باشد تا هميشه باشي.

 

مهر 86 - كلاس تاريخ اسلام

يار

تنها نمان !

یار شو .

نه با هر کسی .

با او که درکنارش ُ

آرام می گیری .

در رهگذر باد

بعد از تو در شبان تيره و تار من
ديگر چگونه ماه
آوازهاي طرح جاري نورش را
تكرار مي كند
بعد از تو من چگونه
اين آتش نهفته به جان را
خاموش ميكنم ؟
اين سينه سوز درد نهان را
بعد از تو من چگونه فراموش ميكنم ؟
من با اميد مهر تو پيوسته زيستم
بعد از تو ؟
اين مباد
كه بعد از تو نيستم
بعد از تو آفتاب سياه است
ديگر مرا به خلوت خاص تو راه نيست
بعد از تو
درآسمان زندگيم مهر و ماه نيست
 بعد از من آسمان آبي است
آبي مثل هميشه
آبي ...