وقتي كابينه دولت الكترونيكي مي‌شود

دولت الکترونیکی را شاید بتوان از پدیده های مهم بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات دانست که ایجاد آن تحولی بس عمیق در نحوه زندگی و اداره کشورها فراهم می کند.

عوامل متعددی را می توان از زیربنا ها یا موارد مهم در دولت الکترونیکی نام برد، اما شاید یکی مهمترین کارکردهای دولت الکترونیکی ارائه خدمات الکترونیکی به شهروندان از طریق پایگاه های اینترنتی سازمان ها و یا وزارتخانه های دولتی است.
پژوهشهاي متعددي درباره روند گسترش دولت الكترونيك در نقاط مختلف جهان و در طول سالهاي گذشته انجام شده و مدلهاي مختلفی در مورد نحوه استقرار دولت الكترونيك شناسايي شده اند كه هر یک از این مدل ها شامل روند تکاملی پایگاه های اینترنتی شامل فاز تعاملی بین شهروند و مرکز مورد نظر است. در واقع ورود به مرحله ارائه خدمات الکترونیکی و گردش کار الکترونیکی در پایگاه های اینترنتی به عنوان فازی مهم و تعیین کننده در روند رشد دولت الکترونیکی قرار می گیرد. به طور مثال اگر از منظر سازمان ملل و مدل مربوط به سازمان ملل به موضوع نگاه کنیم، روند شکل گیری و تکاملی پایگاه های اینترنتی دارای 5 مرحله پیدایش، ارتقا، تعامل، تراکنش و یکپارچگی می شود.
در مرحله پیدایش و ارتقا، سازمانها به شکل دادن پایگاه های اینترنتی خود و ارائه اطلاعات استاتیک در زمینه معرفی سازمان و مواردی از این قبیل می پردازند. اما شاید بسیاری مسائل از مرحله تعاملی شکل می گیرد. در این مرحله سازمان ها با ارائه فرم های خود به صورت الکترونیکی، خدمات خود را به صورت الکترونیکی و دوسویه در اختیار شهروندان قرار می دهند. اما واقعا چند درصد از سازمان های ما به چنین کاری مبادرت می ورزند؟
با نگاهی اجمالی به سایت های اینترنتی سازمان ها و وزارتخانه ها به سادگی می توان اطلاعاتی از قبیل معرفی دستگاه مربوطه، دیدگاه ها، برنامه ها و حتی معرفی مسئولین مربوطه را مشاهده کرد. اما به ندرت می توان فرم های الکترونیکی مورد نظر را یافته و یا در بهترین حالت پس از پر کردن فرم های مربوطه باید فرد مورد نظر برای تایید یا امضا ،شخصا در محل دستگاه حضور یابد.
موارد متعددی از این عدم حرکت به سوی تعاملی شدن پایگاه های اینترنتی می توان برشمرد که برخی از مهمترین آنها عدم اطمینان مسئولین به امنیت اطلاعات، عدم اطمینان از صحت اطلاعات وارده، عدم فراگیر شدن استفاده از امضای دیجیتال، عدم دسترسی به اینترنت پر سرعت در بسیاری از نقاط کشور، مقاومت کارکنان در انجام کار به علت تغییر شکل عملکردی سابق شان است.
در این میان، کشورهاي اروپايي و برخي از كشورهاي عربي مانند امارات متحده، كويت، مصر، مغرب، اردن و عربستان سعودي در مرحله تعامل قرار دارند. پيشگامان دولت الكترونيك درجهان مانند كانادا، انگلستان، سنگاپور، آمريكا و استراليا در مرحله تراكنش هستند و به اين دليل كه هنوز هيچ كشوري به مرحله يكپارچگي دست نيافته ، انگلستان و سنگاپور از پيشگامان ورود به اين مرحله محسوب مي‌شوند.
به نظر می رسد دستگاه‌های دولتی ما به متولی در زمینه یکپارچه سازی و تعیین استانداردهایی جهت دستیابی به سطوح متعالی تر در زمینه دولت الکترونیکی نیاز دارند و این از هم گسیختگی در زمینه ارائه خدمات نهایتا به سردرگمی مردم و اتلاف میلیاردها تومان سرمايه ملي براي پیاده سازی سیستم ها خواهد شد.

 

لينک خبر در سايت ICTpress

درباره الي ... یا درباره ما؟


"يه پايان تلخ بهتر از يه تلخيه بي پايانِ" احمد – درباره الي



فيلم "درباره الي ..." فيلمي است درباره يکي از کارهايي که ما هر روزه با آن درگير هستيم. قضاوت! "درباره الي ..." داستاني ساده و گيرا دارد اما در وراي اين سادگي و گيرايي، موضوعي را مطرح مي کند که ما خود هر روز بارها و بارها آن را انجام داده و معمولا هم کمتر به نتيجه آنچه که در موردش قضاوت کرده ايم شک مي کنيم.

فيلمي که در فضايي شاد و روشن شروع شده و در همان اوايل فيلم با غرق شدن دختري به نام الي به موضعي تيره تر تبديل مي شود. روشني اي که خود، رگه هايي از تيرگي در آن با قضاوت هاي تند و شتاب زده و يا بعضا رد شدن از خط و خطوط شخصي افراد در زمان شوخي هاي دست جمعي قابل مشاهده است. تيرگي فيلم يا در واقع تيرگي شخصيتهاي فيلم از لحظه غرق شدن الي بروز مي کند. قضاوت هاي تند و سريع و حتي شتابزده اي که افراد گاه براي نجات خود از مهلکه نگاه هاي تند و تيز سايرين انجام مي دهند، قضاوت هايي که درباره الي و بدون توجه به اينکه کوچکترين مطلبي راجع به او بدانند شايد نمونه ايي از قضاوت های خود ما در زندگي روزمره مان باشد. همسفران حتي نام واقعي الي را نمي دانند اما به خود اجازه ميدهند که او را نقد کرده و در دادگاهي که خودشان شاکي و قاضي و هيات منصفه هستند، راي صادر کنند. الي شخصيت مرموز و پيچيده اي در باطن دارد و کمتر ديگران از او مي دانند و در تحقيقات خود درباره الي به مجموعه اي تناقضات و دروغ ها بر مي خوردند که تمام اينها در محکوم کردن او در سکانس هاي انتهايي فيلم از طرف همسفرانش مورد استفاده قرار مي گيرد. قضاتي که خود دم از درستکاري و راستگويي در رفتارشان دارند، در تک تک رفتارهاي خود با نزديکترين افرادشان از دروغ و رياکاري استفاده ميکنند.

شايد فيلم اصغر فرهادي بيشتر از آنکه "درباره الي ..." باشد، درباره نحوه قضاوت هاي ما و تلنگري هرچند کوچک به ما باشد.

خوشبختی ما

خوشبختي ما در سه جمله است :
تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم:
حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

 

دكتر علی شریعتی

لبخند چشم بادامي ها در نمايشگاه توانايي هاي ما




دهمين نمايشگاه بين المللي تلکام هر ساله محل به نمايش گذاردن توانايي هاي متخصصين اين حوزه در کشور بوده و حضور شرکت هاي خارجي را بتوان به عنوان معياري براي ارزيابي و سنجش اهميت اين نمايشگاه نام برد. اگر مقاله ها و مصاحبه هاي کليشه اي هميشگي را که برگزاري هر نمايشگاه ، سمينار و به طور کلي هر فعاليتي را مثمر ثمر و مفيد و با موفقيت ميداند کنار گذاشته و همچينين آن دسته از متخصصيني را که فعاليت هاي واقعا مفيدي انجام داده اند را از اين گفتار حذف کنيم، باقي ماجرا شايد چندان دلچسب و دوست داشتني نباشد.
نمايشگاهي که حاشيه آن با صحنه هاي هميشه تکراري دستفروشان هميشه حاضر در نمايشگاه ها تا اينترت 64 کيلو بايتي براي هر سالن برگزار ميشود آيا ميتواند بيانگر توانايي هاي صنعت ارتباطات ما باشد؟ آيا زماني که شرکتهاي سخت افزاري فعال در اين حوزه تنها نقش واسطه فروش تجهيزات کشورهاي شرق آسيا را به عهده دارند مي توان از پيشرفت در اين عرصه سخن گفت؟ آيا زماني که شرکتهاي معظم اپراتور تلفن همرا به ضرب انواع اقسام وسايل تفريحي غير مرتبط با صنعت مخابرات مانند انواع کنسولهاي بازي تنها سعي در شلوغ تر جلوه دادن سالن يا غرفه خود ميکنند ميتوان انتظار بهبود کيفيت ارائه خدمات از آنها داشت؟ آيا بازديد کننده اي که تنها به عشق جمع آوري هداياي تبليغاتي پا در عرصه نمايشگاهي که قرار است گوشه اي از زحمات فعالين اين عرصه را نمايش دهد، رمقي براي متخصصان واقعي مي گذارند؟
نمايشگاهي که برگزار شد و در آن چشم بادامي هايي را مي توانستيد ببينيد که لبخندي از رضايت و از اعماق وجود خود بر لب داشتند، تنها درد متخصصيني را که با عشق و شايد کمترين چشم داشت مادي پا در عرصه رقابت با آنان گذاشته اند را بيش از پيش دلسرد ميکند. لبخندي که حاکي از رضايت آنان است. از بستن قراردادهاي پرمنفعتشان. از بازاريابي و فروششان.
شايد نمايشگاه هاي تخصصي ما بيشتر از آنکه منفعتي براي متخصصان و فرهيخته گانمان داشته باشد، بيشتر به دستفروشان و علاقه مندان هداياي تبليغاتي کمک کرده و سود سرشاري را نصيبشان مي کند. نمایشگاه هاي تخصصي ما که لبخند رضايت چشم بادامي ها را به همراه دارد.

قوانين مورفي و محل کار

1.    وقتي نميري سر کار دنبالت ميگردن باهات کار دارن. وقتي ميري اصلا انگار نه انگار که رفتي
2.    پروژه را کد باز مينويسي کسي اصلا دنيال سورس نمياد، کد بسته مينويسي همه عالم و آدم به کد تو علاقه مند ميشند و سورس ميخوان
3.    دير مياي اداره موقع ورود چند تا از رئيس ها را مي بيني، زود مياي اصلا کسي در اتاقت را اشتباهي هم باز نميکنه
4.    داري وب گردي ميکني رئيس مياد کامپيوترت هنگ ميکنه، وقتي کار ميکني کامپيوتر عينهو ساعت دقيق کار ميکنه
5.    عجله داري ميخواي بري جلسه و بايد گزارش پرينت کني، کارتريج پرينتر تموم ميشه.  عجله نداري برات کارتريج جديد ميارن بودن اينکه درخواست داده باشي حتي
6.    طول هفته بيکار بودي، ازت گزارش ريز ساعتي کارهاي انجام شده ميخوان، کلي هفته درگير بودي و کار ميکردي اون هفته گزارش نميگيرن
7.    مرخصي ميگيري پات را از در ميذاري بيرون موبايلت زنگ ميزنه و رئيس کل باهات کار داره. تو اداره هستي حتي کسي نميگه خرت به چند من
8.    پاداش ميدن تو ليست اسم تو جا ميافته، تو ليست جريمه اول ياد تو ميافتن
9.    برنامه رو سيستم خودت بدون باگ کار ميکنه تا دمو ميذاري همون اول کار ارور ميده و ميترکه برنامه
10.    طول هفته زياد دانلود کردي، همون هفته گزارش مصرف ميگيره مسئول اينترنت. اون هفته اي که اصلا دانلود نکردي مسئول اينترنت اصلا کلا مرخصي بوده و گزارش نميده
11.    درخواست کلاس ميدي براي خودت موافقت ميشه اما يه ليست 30 40 نفره ميشه آخرش. بچه ها را ميفرستن کلاس تو جا ميافتي
12.    هدفون ميذاري رو سرت آهنگ گوش بدي رئيس مياد تو. هدفونت را جدا ميکني، ماه ها رئيس پيداش نميشه
13.    شلوار جيسن ميپوشي و تيپ اسپرت ميزني خبر ميدن بايد بري جلسه. کت شلوار ميپوشي و تيپ رسمي ميزني جلسه که نميري هيچ، بارون هم مياد گل و شل ميشه همه جا

نبرد در بازار سيستم عامل‌ها

هر روز اخبار و گزارش‌هاي تازه‌اي از شرکت‌هاي نرم افزاري بزرگ همچون مايکروسافت، گوگل، ياهو و اپل منتشر مي‌شود.

خبرهاي تلاش هرکدام از اين شرکت‌ها براي بدست آوردن سهم بازار شرکت رقيب. عمده اين رقابت‌ها بر سر موتورهاي جستجو و مرورگرهاي وب است. اما اين روزها خبر ارائه سيستم عامل کروم شرکت گوگل حکايت از گسترش اين نبرد و اين بار با ورود به حوزه سيستم عامل‌ها دارد.
گوگل سيستم عامل جديد خود را به عنوان سيستم عاملي متن باز و سبک که در حال حاضر براي نت بوک‌ها(netbooks) که بيشتر کارها را از طريق وب انجام خواهد داد معرفي کرده است. در واقع اين سيستم عامل را ميتوان اولين سيستم عامل تحت وب نام برد. سيستم عاملي که شايد نبرد سيستم عامل‌ها را وارد فاز جديدي کند. انتخاب بين سيستم عامل‌هاي مايکروسافت و اپل يا سيستم عامل ساده مبتني بر وب گوگل.
اما واقعا اين سيستم عامل چگونه عمل ميکند؟ پاسخ اين سوال نسبتا ساده است. در واقع اين سيستم عامل نوعي مرورگر است. نرم افزاري که روي نت بوک‌ها نصب مي‌شود و خدمات خود را از طريق سرويس‌هايي مانندgmail, google docs و غيره ارائه ميکند. در واقع گوگل کروم از برنامه‌هاي مبتني بر وب استفاده کرده و لازم نيست کاربر چيزي بر روي کامپيوتر خود نصب کند. اين عمل باعث نفوذ بيشتر برنامه‌هاي مبتني بر وب شده و عملا تمام اطلاعات شما را در وب ذخيره مي‌کند.
در حال حاضر گوگل کروم بر روي سخت افزارهاي تاييد شده گوگل کار کرده و فقط از هاردهاي SSD پشتيباني به عمل مي‌آورد. اين کار فعلا امکان استفاده از اين سيستم عامل را براي دارندگان هارد ديسک‌هاي معمولي امکان پذيرد نمي‌کند.
شکل ظاهري اين سيستم عامل بسيار شبيه گوگل کروم است. در اين سيستم عامل تب‌ها کار taskbar سيستم عامل را انجام خواهند داد. يکي از مزيت‌هايي که گوگل در معرفي سيستم عامل خود به آن توجه کرده است، سرعت بالاي آن است. دستگاه‌هايي که براي داراي اين سيستم عامل خواهند بود بسيار سريع بوده و در کمتر از 10 ثانيه روشن خواهند شد.
گوگل هنوز زمان دقيقي از ارائه نهايي اين سيستم عامل ارائه نکرده است و هنوز زمان زيادي براي اظهار نظر درباره آن پيش رو است. اما صحبت‌هايي مبني بر ارائه آن در سال آينده ميلادي به گوش مي‌رسد. شايد در آينده ای نه چندان دور تمامي سيستم عامل‌ها مبتني بر وب شده و نسخه‌هاي ويندوز و اپل تحت وب نيز روانه بازار شوند.

لینک خبر در سایت ICTpress

رويايي در سفر با کشتي فضايي

مشکل سفرهاي فضايي به عنوان يکي از موارد پيچيده در زمينه کشف رموز فضا مطرح مي شود. يکي از ابتدايي ترين مسائل مربوطه، حمل مواد و تجهيزات مورد نياز فضانوردان به فضا مي باشد که در ...
حال حاضر اميدوارکننده ترين راه حل، طراحي و ساخت آسانسورهاي فضايي است که شايد بتواند تا حد زيادي اين مشکل را حل کند.
اما فراتر از اين موضوع، بحث اصلي و چالش برانگيز، توسعه ابزارها و روش هايي است که بتوان از آنها در فضا رخنه کرده و يا به سمت سيارات و ستاره هاي دوردست حرکت کرد. رويايي که داستان نويسان زيادي در تخيلشان آنرا پرورش داده اند ، شايد به زودي و با استفاده از پلاسما يا موتورهاي هسته اي و يا بادبانهاي خورشيدي اين روياي قديمي به حقيقت بپيوندد.
دستيابي به نيروي محرکه جديد براي جايگزيني با نوع قديمي آن، يکي از مواردي است که شايد در آينده نزديک با استفاده از بادبان هاي خورشيدي محقق شود. سال آينده ميلادي يک گروه تحقيقاتي واقع در نيويورک با همراهي گروهي که کار طراحي و ساخت فيلمهاي سينمايي را بر عهده دارند، کار طراحي مدل جديد از بادبان هاي خورشيدي را آغاز خواهند کرد. دکتر لوئيس فريدمن مدير planetary society بادبان هاي خورشيدي را تنها فناوري موجود و کارآمد براي سفرهاي طولاني مدت به سمت ستارگان مي داند.
بادبانهاي خورشيدي توسط کارل ساگان نويسنده داستان هاي علمي تخيلي معرفي شد. در واقع مفهوم اين بادبانهاي خورشيدي بسيار ساده است: جذب انرپي وارده از نور و تشعشعات کيهاني و استفاده از آن براي شتاب دهي حرکت فضا پيما. مانند آنچه که باد در بادبان کشتي هاي اقيانوس پيما ها رخ مي دهد. توانايي بادبان هاي خورشيدي در جذب و به کار گيري انرژي نور خورشيد شايد بتواند تئوري گذر از منظومه شمسي را در مدت زمان 5 سال به حقيقت نزديک تر کرده و شايد به حقيقت بدل نمايد. حتي با متمرکز کردن انرژي لازم و استفاده از ليزر شايد امکان پذير باشد تا مسافت لازم براي رسيد به نزديکترين منظومه شمسي خارج از منظومه خود را ظرف 100 سال طي کرده و از طريق شايد نسل بشر به بخش ديگري از فضا نقل مکان کنند. اما در حال حاضر سفر با چنين کشتي فضايي و در سايه چنين تشعشعاتي بسيار خطرناک بوده و حتي شايد باعث مرگ انسان نيز شود. همچنين علاوه بر اين موضوع، مساله وزن تجهيزات نيز مطرح مي شود. هرچه سفر طولاني تر باشد مقدار تجهيزات و به تبع آن وزن آن بيشتر شده و مديريت آن مشکل تر مي شود.
اين گروه ابتدا در سال 2005 کشتي فضايي با نام cosmos1 را طراحي کرد. اندازه اين کشتي حدود 100 فوت مربع بود که توسط موشکي روسي در مدار قرار گرفت. موفقيت در اين عمليات ناسا را بر آن داشت تا در ساخت يک نانو کشتي فضايي با ابعاد 18 فوت و با نام light sail 1 مشارکت و سرمايه گذاري کند. اين کشتي داراي بادبان هاي آلومينيومي به قطر يک چهارم کيسه هاي پلاستيکي بود و قطعات مختلف آن توسط دانشجويان دانشگاه استنفورد ساخته شده بود. بادبان ها توسط قوه جاذبه و استفاده از انرپي خورشيدي در محل از پيش تعيين شده خود قرار مي گرفتند و کشتي فضايي اين قابليت را پيدا ميکرد که بتواند مانورهاي پيچيده اي مانند ترمز يا معلق ماندن در فضا را انجام دهد.
اولين پرواز به ياد برادران ويلرايت به نام لحظه Kitty Hawk نامگذاري شد. در اين پرواز کشتي فضايي در مدار قرار گرفت. برنامه ريزي بعدي براي قرار دادن کشتي بزرگتري بود که بتواند انرژي لازم براي قرار گرفتن در مداري که صدها هزار مايل بالاتر قرار داشت را امکان پذير کند.
اما پرواز سوم براي سفر به خارج از مدار زمين طراحي شده است، جايي که معروف به نقطه L1 و در واقع 900 هزار مايل دورتر از مدار زمين است. هرچند به اعتراف دکتر فريدمن براي خروج از مدار فعلي مشکلاتي وجود دارد، اما تلاش هايي نيز در جهت رفع آنها صورت گرفته است. شايد با اين کارها زمان چنداني به تبديل شدن روياي داستان نويسان به حقيقت باقي نمانده باشد.

درسواره زندگي - 10

کسي را که چشمت را درآورده، چشمش را درنيار. بذار ببينتت و جلوی چشمش باشي تا دق کنه بميره :دي

1000 روز انتظار تا بازي هاي المپيك 2012


كمي بيش از 1000 روز به شروع برگزاري بزرگترين رويداد ورزشي كه هر چهار سال يكبار برگزار مي‌شود باقي مانده است.
تقريباً 1000 روز به شروع المپيك 2012 لندن. با اين حال تيم فني مسئول برگزاري مسابقات، آماده است.
بعد از حدود يك سال از شروع آماده سازي بخش‌هاي مختلف، شركت Atos Origin كه در واقع رهبر كنسرسيومي است كه وظيفه طراحي و اجراي زيرساختهاي فني بازي‌هاي المپيك 2012 را به عهده دارد، براي شروع كار آماده است. با پايان سال جاري ميلادي اين كنسرسيوم بايد مقدار زيادي از طراحي‌هاي سيستم‌ها و زيرساخت‌هاي فناوري اطلاعات سايت المپيك در شرق لندن و برخي نقاط ديگر در سطح انگلستان را به اتمام برساند.
كار بر روي ساخت و پياده سازي زيرساخت‌هاي فناوري اطلاعات در ابتداي سال جديد ميلادي آغاز خواهد شد. اولويت اين كارها با شروع به ساخت مركز داده‌هاي مسابقات و سايت اينترنتي‌ خواهد بود كه داوطلبان بتوانند در زمان مسابقات با استفاده از آن، اخبار و رويدادهاي مسابقات المپيكي آينده را به شيوه‌اي آسان و سريع پوشش دهند. بعد از اتمام اين موارد، آزمايشگاه‌ها و مراكز آزمون قرار مي‌گيرند كه بايد با گامهايي استوار و مطمئن به آماده سازي آنها پرداخته شود.
زماني كه همه اين موارد در نوامبر 2010 به اتمام رسيد، مركز آزمون با استفاده از روش‌هاي شبيه‌سازي، رويدادها و مسابقاتي را كه قرار است به طور واقعي در ژوئن 2012 اتفاق بيافتد، جهت بررسي و رفع هرگونه اشكال احتمالي ، شبيه‌سازي كرده و توسط اين كار هسته اصلي فناوري‌هاي خود را مورد آزمايش قرار مي‌دهد.
بخش‌هاي مختلفي از فناوري اطلاعات كه به طور جداگانه ساخته شده و در نهايت به يكديگر متصل شده اند، مانند سيستم‌هاي مديريت بازي‌ها كه وظيفه فعاليت در زمينه مجوزهاي لازم، حمل و نقل، محل اسكان، گزارشات پزشكي، مدارك ورزشي، اطلاعاتي كه در اختيار رسانه‌ها قرار مي‌گيرد و مواردي از اين قبيل با استفاده از اين روش تحت آزمايش قرار مي‌گيرد.
رئيس شركت Atos عنوان كرد: "تمامي افرادي كه در پروژه‌هاي آماده‌سازي درگير هستند به اين موضوع واقفند كه تمام لحظات داراي ارزش زيادي بوده و با توجه به اين موضوع كه از سال آينده ميلادي كار ساخت زيرساخت‌هايي مانند آزمايشگاه‌ها آغاز مي‌شود كار بسيار سنگيني به عهده‌شان قرار گرفته است. "
در سال بعد، با اتمام كارهاي المپيك زمستاني 2010 ونكوور، تيم انگليسي با تيمي فعاليت خواهد كرد كه هسته اصلي آن را افرادي تشكيل داده‌اند كه از المپيك 2004 آتن در اين زمينه فعاليت داشتند. شايد به گفته رئيس شركت Atos چالش‌هاي زيادي با افزايش تعداد افراد و همچنين افزايش حجم كاري در سال آينده رخ دهد.
هرچند كه هسته اصلي شبكه، سيستم‌هاي امنيتي و معماري‌هاي اطلاعاتي بكار رفته براي المپيك 2012 لندن شبيه مواردي است كه در المپيك 2008 پكن استفاده شده، اما تغييراتي در جهت بهبود عملكرد بخش‌هاي زيادي صورت خواهد گرفت.
رسانه‌ها، آژانس‌هاي خبري، و سازمانهاي ديگر اين بهبود عملكرد را در اطلاع‌رساني و يا فعاليت‌هاي خود مشاهده خواهند كرد كه باعث افزايش محدوده كاري، شخصي سازي موارد مهم و در كل باعث افزايش استفاده كساني مي‌شود كه بزرگترين رويداد ورزشي هر چهار سال را تعقيب مي‌كنند.
آيا لندن2012 برگ جديدي در عرصه استفاده از فناوري اطلاعات در زمينه ورزش خواهد بود؟ تنها كمي بيش از 1000 روز به آغاز مسابقات مانده است.

باطري‌هاي به قطر و وزن كاغذ

 

فرض كنيد بسته مواد غذايي مي‌خريد كه بر روي خود نمايشگر الكترونيكي داشته و تمام اطلاعاتي را كه قبل از اين به صورت چاپي روي آنها تعبيه مي‌شد، اكنون به صورت الكترونيكي بر روي بسته غذايي مي‌بينيد و يا

با دريافت كردن امواج راديويي پس از گم كردن چمدانتان، از محل آن مطلع مي‌شويد و به سراغش مي رويد. تمام اين موارد شايد با ساخت باطري هاي نسل جديد امكان‌پذيرتر جلوه كند.
بسياري از مهندسين، روياي ساخت باطري‌هايي به سبكي، انعطاف پذيري و قطر يك كاغذ دارند. دستگاه هايي كه از چنين باطري‌هايي استفاده مي كنند به شدت وزنشان نسبت به نسل قبلي خودشان سبكتر شده و نازكتر به نظر مي‌رسند. اما آيا اين فقط يك روياست؟
در حال حاضر تعدادي از محققان و دانشمندان دانشگاه اوپسالاي سوئد بر روي ساخت چنين باطري هايي كار مي‌كنند و حتي موفق به ساخت نمونه اي از اين نوع باطري ها نيز شده‌اند. اين باطري سبك و نازك و در اصل از كاغذ ساخته شده است. اگرچه اين باطري براي استفاده وسايل امروزي ما مناسب نيست، اما مي تواند راه را براي ساخت چنين دستگاه‌ها و باطري‌هايش باز كند.
باطري‌ها عموما به صورت الكترو شيميايي كار مي‌كنند. هر يك از آنها حاوي دو الكترود (آند و كاتد) غرق در الكتروليت است. باطري‌هاي ليتيوم-يون كه معمولا در دستگاه‌هايي مانند موبايل‌ها و يا كامپيوترها مورد استفاده قرار مي‌گيرند، معمولا داراي آند ساخته شده از كربن و كاتد اكسيد كبالت ليتيم و  الكتروليتي از نمك ليتيم در حلال‌هاي آلي هستند. زماني كه باطري در حال شارژ شدن مي‌باشد، الكترون‌ها به كاتد پمپ مي‌شوند. اين كار باعث مي‌شود كه يونهاي ليتيوم حركت كرده و به سمت آند بروند. وقتي كه باطري مورد استفاده قرار مي‌گيرد، مسيري كه بيان شد به صورت بر عكس عمل كرده و يونها از آند خارج شده و به سمت كاتد مي‌روند.
دستگاهي كه ساخته شده و توسعه پيدا كرده است به دستگاه nanoletter معروف شده است. اين دستگاه از تركيبات سلولز كه در ساخت كاغذ بكار مي رود ساخته شده است، اگرچه اين سلولزها از نوع قديمي‌شان نيستند مانند نسل قبلي خود از درختان يا الياف بدست نمي‌آيند بلكه براي تهيه آنها از جلبك‌ها استفاده مي‌شود.
محققان براي ساخت اين باطري تصميم گرفتند از نوع خاصي از پليمر به نام polyprolle كه آغشته به سلولزهاي جلبكي است و باعث توليد بسيار مطلوب برق مي شود و براي ساخت آند و كاتد از مواد اوليه خود استفاده كردند. براي الكتروليت اين باطري‌ها آن ها از كاغذ صافي مخصوصي كه در آب شور قرار گرفته بود استفاده كردند.
در حال حاضر محققان به دنبال اقتصادي كردن طرح خود هستند. به هر حال باطري‌هايي كه به اين شيوه از جلبك ها تهيه مي‌شوند نمي‌توانند جايگزين باطري هاي ليتيومي شوند، چون كارايي آنها در حدود يك سوم باطري هاي ليتيومي است و شايد براي استفاده‌ خاص مورد استفاده قرار گيرند.
يكي از اين كاربردها شايد ساخت دستگاه كوچك راديويي به همراه چنين باطري‌هايي در چمدان‌ها و يا كيف هاي دستي باشد كه در صورت مفقود شدنشان بتوانند با ارسال امواج راديويي صاحبانشان را از محل خود مطلع كنند. يك احتمال ديگر تعبيه نمايش گرهايي بر روي بسته هاي غذايي باشد.
علاوه بر اين، پژوهشگران ديگري موفق به ساخت باطري‌هايي با استفاده از ترانزيستور شدند. تمام اين موارد دسترسي به زندگي بدون كاغذ و مبتني بر وسايل الكترونيكي جديد را سرعت بخشيده و نقطه عطف ديگري در سبك زندگي الكترونيكي نسل بشر به شمار مي رود.

 

لينك مقاله در سايت ICTpress

نيايشي از دكتر علي شريعتي

 

 

خدایا:

کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟

مرزهای درست هرکدام ، کدام است؟

من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ، در این تنها کشور شیعه جهان ، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما‌ «فاطمه» را آنچنان که سلیمان کتانی - طبیب مسیحی - شناسانده است، و «علی» را آنچنان که دکتر جورج جرداق - طبیب مسیحی - توصیف میکند و «اهل بیت» را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و «ابوذر غفاری» را آنچنان که جودة السحار نوشته است و حتی «قرآن» را آنچنان که بلاشر - کشیش رسمی کلیسا - ترجمه نموده است و «پیغمبر» را آنچنان که ردنسن - محقق یهودی - میبیند، بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ولایت و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه آثار این کفار رسمی!! توفیق یابند.

خدایا این مردم شیعه اند ، شیعه علی ، تنها پیروان اهل بیت ، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را یافته اند؟؟

و دکتر بنت الشاطی ، استاد دانشگاه و نویسنده توانایی ، که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت ، که میگفت:(من در این خانه زندگی میکنم )، سنی است؟

و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد کافر است؟

و ماسینیون که دریایی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگی سلمان، نخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و هرگاه از فاطمه ، از عرفان اسلامی و از سلمان سخن میگفت ، سراپا مشتعل میشد کافر است؟

خدایا:

به من بگو ، تو خود چگونه میبینی؟ چگونه قضاوت میکنی؟

 

آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها ؟؟

«دکتر علی شریعتی»

(نیایش )

مورچه هاي ديجيتال در برابر كرم ها

طبيعت همواره الهام بخش بشر در زمينه هاي مختلف بوده و اين بار اين موضوع در زمينه امنيت كامپيوترها رخ داده است. امنيتي كه توسط كرمهاي كامپيوتري مورد تهديد قرار گرفته است و قرار است توسط مورچه هاي ديجيتال تامين گردد.
كرمهاي كامپيوتري اين قابليت را دارند كه از طريق شبكه هاي كامپيوتري و يا دستگاه هاي قابل حمل به سرعت تكثير شده و دردسرهاي بزرگي براي امنيت كامپيوترها بوجود بياورند. اما پژوهشگران قصد دارند با به ثمر رساندن طرح جديدي در زمينه امنيت كامپيوترها فصل جديدي در رفع اين معضل رقم بزنند.
محققان امنيتي كشف كرده اند كه مي توانند از روشهاي دفاعي مورچه ها براي تامين امنيت در كامپيوترها استفاده كنند. ارين فالپ، استاد دانشگاه Wake Forest و پروفسور علوم كامپيوتر ، در اين زمينه مي گويد: "ما مي دانيم در طبيعت مورچه ها روشهاي بسيار موفقيت‌آميزي در زمينه مقابله با تهديدات دارند. آنها مي توانند در مقابل تهديد به سرعت از خود دفاع كرده و پس از رفع آن مجددا رفتارهاي عادي خود را بروز دهند. ما تلاش مي كنيم تا از اين وضعيت الهام گرفته و ساختاري براي امنيت كامپيوترها بسازيم."
دانشگاه Wake Forest موفق به ساخت مورچه هاي ديجيتالي‌ در اين راستا شده است. اين مورچه ها در واقع برنامه هايي هستند كه از كامپيوتري به كامپيوتر ديگر از طريق شبكه دنبال تهديدات مي گردند و به محض اينكه يكي از اين برنامه ها تهديدي را كشف كند، بقيه برنامه ها را از آن مطلع كرده و همگي در آن محل جمع مي شوند. اين كار از طريق روش ازدحام هوشند صورت مي‌گيرد. اين موضوع اجازه مي دهد تا به سرعت فايلهاي خطرناكي كه از طريق مشاهده فعاليت مورچه ها شناسايي شده است قرنطينه شوند. اين تحقيق همچنين مي تواند فصل جديدي در زمينه نسل بعدي برنامه هاي ضد ويروس باز كند. به طور معمول برنامه هاي ضد ويروس حجم زيادي دارند و از منابع بسيار زيادي استفاده مي كنند. هرچند برنامه هاي كوچكي مانند برنامه جديد رايگان ضد ‌ويروس مايكروسافت بوجود آمده است اما موضوع منابع مصرفي هنوز مورد توجه است.
رويكرد محققان دانشگاه Wake Forest در اين زمينه به اين صورت است كه به جاي داشتن يك برنامه امنيتي يا ضد ويروس در حال اجرا بر روي كامپيوتر يا در شبكه، تعداد 3000 از انواع مورچه هاي ديجيتال كه هر يك قادر به تشخيص خرابي يا تهديد خاصي است داشته باشيم. اين مورچه ها بعد از بازديد از هر محلي، به همان شكلي كه مورچه ها در دنياي واقعي از خود اثري به جا مي گذارند، آن محل را نشانه گذاري مي كنند. نشانه هاي قويتر يا ويژه بيانگر وجود تهديد در آن محل بوده و باعث جمع شدن مورچه ها در يك محل براي مقابله با تهديد مي‌گردد.
براي جلوگيري از پخش شدن اتفاقي،‌ مورچه ها به نگهبان احتياج دارند. اين نگهبان يا برنامه مديريتي سودمند در كامپيوتر اجرا شده و وظيفه نگهداري از مورچه ها را به عهده مي گيرد. از طرفي اين برنامه مديريتي به مديران اجازه مي دهد تا مراقبت، سطح‌بندي ويژه مورچه ها،‌ نگهداري، تعمير و پشتيباني از توابع مربوط به عملكرد مورچه ها را به سهولت انجام دهند.
محققان مي گويند : نتيجه اين تحقيق مي تواند دستاورد بزرگي براي شركتهاي بزرگ، دولتها و دانشگاه ها داشته باشد. بايد منتظر بود و ديد آيا اين مورچه هاي كوچك مي توانند در آينده نه چندان دور وظيفه سنگين تامين امنيت كامپيوترها را به خوبي انجام دهند؟

چشمهاي بايونيك، جايگزين هايي براي لنزها

تصور كنيد که با شخصي در خيايان مواجه می‌شوید که در نظر اول چهره آشنايی دارد اما او را به هیچ عنوان به خاطر نمي‌آوريد.
در همين لحظه در چشم شما و در كنار چهره آن فرد، نام و اطلاعاتي از فرد پديدار شده که لحظه اي را در جنگ تصور كنيد چشمهاي شما در اطلاع رساني مختصاتي به شما كمك كنند و شما را از گرفتاري بزرگي نجات بخشند. اينها بخشي از يك فيلم تخيلي يا بازي كامپيوتري نيست. بلكه طرحي تحقيقاتي است كه در زمينه چشمهاي بايونيك و در دانشگاه واشنگتن در حال بررسي است.
از اواخر قرن 19 افرادي كه بينايي چشمانشان دچار اشكال مي شد، امكان استفاده از لنزهاي طبي جهت رفع اين مشكل را پيدا كردند. در آن روزها اين لنزها از شيشه ساخته مي شد و فقط قادر به اصلاح برخي اشكالات ساده بينايي بود. در حال حاضر اين لنزها از پلاستيك ساخته شده و مشكلات پيچيده بينايي مانند آستيگماتيسم يا افرادي كه نياز به عينكهاي دو كانوني دارند را بر طرف مي‌كند. اما همچنان هدف اصلي استفاده از اين لنزها، با وجود تمام تغييرات و پيچيدگي هايي كه پيدا كرده اند باقي مانده است؛ بهبود بينايي افراد.
اما اين روزها محققان در دانشگاه واشنگتن واقع در سياتل در حال كار بر روي لنزهاي پلاستيكي هستند كه مدارات الكترونيكي، LEDهايي براي نمايش، ترانزيستورهايي براي محاسبه، راديويي براي ارتباطات بيسيم و حتي آنتي براي جمع آوري نيرو از منابع راديويي مانند تلفن‌هاي همراه بخش هاي مختلف تشكيل دهنده آنرا شامل مي شود.
اما ساخت لنزهاي هوشمند كاري دشوار است. مدارات الكترونيكي معمولا در دمايي ساخته مي شوند كه امكان ذوب پلاستيك را دارا هستند و معمولا از موادي ساخته مي شوند كه قرارگرفتن آن در كنار پلاستيك هاي ويژه ساخت لنز، كار دشواري است. محققاني كه روي اين پروژه فعاليت مي كنند موفق شده‌اند تا چاه‌هاي بسيار كوچكي با عمق 10 ميكرون كه توسط شبكه‌اي از سيمهاي كوچك فلزي به هم متصل شده اند،‌بسازند.
هر بخش كوچكي از لنز داراي شكل خاصي است كه دقيقا مطابق با نقطه اي از چشم كه قرار است روي آن قرار بگيرد و همچنين حاوي مقدار كمي آلياژ با نقطه ذوب پايين مي باشد. علاوه بر اين، چاه‌هايي كه قرار است LED ها در آن قرار بگيرد بايد با ميكرولنزهايي پر شود تا  تمركز نوري كه از LEDها ساطع خواهد شد را به شيوه‌اي تنظيم كند تا چشم با آن مشكلي نداشته باشد و با آن كنار بيايد. ساير مولفه‌ها بايد به صورت جداگانه ساخته شده و معلق در مايع آزاد باشند. اين محلول معلق باعث مي شود كه سطح لنز شسته شده و به اجزاء معلق اجازه مي دهد كه در مكاني كه بايد، ‌مستقر شوند. يعد از اين كار، آلياژ به آرامي ذوب شده و امكان اتصال اجزاء را به شبكه سيمهاي موجود فراهم مي كند. محققان بر اين نكته تاكيد دارند كه نياز گرمايي اين لنزها به گرما براي ذوب آلياژ مشكلي براي چشم بوجود نمي آورد. نمونه تست شده روي خرگوش اين موضوع را ثابت كرده كه مشكلي براي چشمهاي اين حيوان بوجود نيامده است.
تاكنون نمونه ساخته شده از اين لنز مراحل ابتدايي خود را سپري كرده است، اما با اين حال محققان در حال كار بر روي لنزهايي هستند كه آرايه‌اي از LEDها به اندازه 8x8 را آماده كنند. آنها همچنين به طراحي وسايلي كوچك براي توليد تصوير و شيوه نمايش آنها در كريستال مايع مشغولند. شايد تا زماني كه اين لنزهاي هوشمند براي انسان ها قابل استفاده باشد مدت زمان زيادي باقي نمانده باشد.

 

لينك خبر در ICTpress

اعتياد از نوع سايبر

اعتياد! كلمه اي كه بلافاصله ياد آور مواد افيوني يا شخصي كه در اثر استفاده از اين مواد در گوشه ي خيابان و و در وضعيت نابساماني به سر مي برد. اما همه چيز در اين دنيا تغيير كرده است. حتي اعتياد!
اين روزها شايد همچنان كلمه اعتياد و يا صحبت از اعتياد يادآور همان مواد مخدر خانمان سوز باشد، اما بايد اين حقيقت را بپذيريم كه عصر تكنولوژي علاوه بر مزاياي بسيار زيادي كه كه براي نسل بشر داشته است، معايب و مشكلاتي را نيز به همراه خود به بار آورده. اعتياد به اينترنت!
حدود يك دهه قبل شايد تنها كساني كه اكثريت وقت خود را به گشت و گذار در اينترنت ميگذراندند، افرادي بودند كه با كامپيوتر سر و كار داشتند و يا عضوي از صنعت تكنولوژي بودند. اما اين روزها سهولت دسترسي به اينترنت به طرق مختلف، رشد روز افزون كاربران اين پديده را در سطح جهان رقم زده است كه در ميان جمعيت استفاده كننده اين تكنولوژي، نسل نوجوان و جوان درصد بيشتري را به خود اختصاص داده است. در اين عصر لزوم يادگيري كامپيوتر و اينترنت – كه بلد نبودن آن شايد در حد بي سوادي قلمداد گردد – و كنجكاوي و پيگيري اين نسل،‌ از جمله عواملي هستند كه اين نسل را بيش از پيش به سمت استفاده از اينترنت سوق داده اند.
اين روزها همه جذب روي اول سكه اينترنت كه همان جذابيت ها و زيبايي هاي ظاهري آن و مرجع دستيابي به هرآنچه كه ميخواهند، گرديده اند. اما شايد به روي ديگر آن كه همان خطرات ناشي از استفاده بيش از حد اينترنت است چندان توجهي نشده باشد. اعتياد به اينترنت از مواردى است كه بسيارى از كاربران را اسير خود مى سازد. جذابيت هاى خاص اينترنت باعث مى شود تا افارد مجذوب آن شده و ساعت ها وقت خود را پاى كامپيوتر بگذرانند. اين مسئله حتي ممكن است باعث عدم رسيدگي شخص به فعاليتهاي اجتماعي خود نيز گردد.

در يك حالت واقعي اعتياد، شخص به طور كامل به عامل اعتيادآور وابسته شده و از نظر جسمي و روحي تحت تاثير آن قرار گرفته و تمركز لازم را براي انجام كارهاي خود و يا روند زندگي روزمره خود را از دست ميدهد. اينترنت شايد اثرات اعتياد آور جسمي كمتري نسبت به ساير مواد اعتياد آور به همراه داشته باشد، اما اثرات روحي زيادي به جا ميگذارد. مواردي مانند چك كردن پست الكترونيكي هر چند دقيقه يكبار، استفاده از برنامه هاي پيام رسان بيش از اندازه، دسترسي به اينترنت از هر مكان و توسط هر وسيله اي، استفاده از اينترنت بيش از آنچه كه لازم داريد، رجوع سريع به اينترنت براي يافتن پاسخ سوالات، استفاده از شبكه هاي اجتماعي به جاي حضور فيزيكي در برنامه هاي اجتماعي، ارتباط با دوستان و نزديكان از طريق روشهاي مختلف اينترنتي و مواردي از اين قبيل ميتواند نشانه هايي از ابتلاي شخص به اعتياد اينترنتي مي باشد. نشانه هايي كه جدي نگرفتنشان شايد اثرات جبران ناپذيري بر روابط اجتماعي فرد و حتي بر سلامتي او به جاي بگذارد.

كمك كردن به افرادي كه دچار اعتياد اينترني شده اند از روشهاي مختلفي قابل ارائه ميباشد. استفاده از مشاوران، روانپزشكان و حتي افرادي كه خود دچار اين معزل بوده اند ميتواند راهكارهايي براي فرد آسيب ديده داشته باشد. خانواده درماني يا تاهل يكي از روشهاي ديگري است كه ميتواند شخص را به ترك اعتيادش كمك كند. حتي از روشهايي مانند كتاب درماني و يا ملزم كردن شخص به فعاليتهاي اجتماعي مانند شركت در برنامه هاي خاص و يا ورزش كردن نيز مي توان به عنوان روشهاي كمك كننده ياد كرد.

به هر ترتيب با توجه به تغييرات تكنولوژي و استفاده از اينترنت و كامپيوتر به عنوان يكي از روشهاي بالقوه اعتياد آور، مراقبتها و روشهاي پيشگيرانه جهت سلامتي روحي و جسمي كاربران بيش از پيش بايد مورد توجه قرار گيرد.

هفته جهاني فضا، نگاهي از زمين به آينده

 

4 اكتبر 1957. روزي كه بشر از دستيابي خود به فضاي بيكراني كه تا قرن‌ها پيش تنها نظاره گر آن بود يه نيكي ياد ميكند. روزي كه وقتي خبر پرتاب اولين ماهواره ساخت روسيه از پايگاهي كه بعدها بايكنور ناميده شد در جهان پيچيد، حيرت و تحسين جهانيان را در پي داشت. فضايي كه تا روز قبل از آن تنها پهنه اي سياه رنگ بر سر زمينيان بود و ساكنين كره خاكي در آرزوي دستيابي به آن بودند، اكنون تسخير شده بود و عصر جديدي به نام عصر فضا را رقم ميزد.

عصري كه دوستي هاي و همكاري هاي زيادي را براي شناخت هرچه بيشتر و بهتر فضا و حتي زمين خودمان را رقم زده و باعث پيشرفتهاي شگرفي در ارتباطات، هواشناسي، شناخت منظومه شمسي و حتي فراتر از آن را برايمان رقم زده است. نمايندگان زمين از منظومه شمسي خارج شده و پيام زمينيان را براي ساكنين احتمالي ديگر كرات با خود دارند، ماهواره هاي بسياري در گرد زمين در حال چرخيدن هستند و چشمهاي هميشه بيدارشان از بالاي زمين مراقب اين كره خاكي هستند. اما همه اينها شايد هنوز گامهاي كوچك و كوتاهي در راستاي شناخت و دستيابي بهتر و بيشتر از فضاي پهناور باشد. چيزي كه شايد هر سال در هفته نجوم در جهان به آن پرداخته شود.

در همين راستا و به منظور گراميداشت و اهميت روز افزون فضا و فناوري‌هاي مربوط به آن، مجمع عمومي سازمان در دسامبر 1990 با تصويب قطعنامه اي روزهاي 4 تا 10 اكتبر – 13 تا 19 مهرماه – را هفته جهاني فضا نامگذاري كرده است. اولين دليل اين نامگذاري، تاريخ 4 اكتبر 1957 است كه اولين ماهواره ساخت دست بشر به فضا پرتاب شد و دومين دليل آن 10 اكتبر 1967 كه مصادف است با تصويب قوانين مربوط به فعاليت كشورها در حوزه كشف و بهره‌برداري صلح‌آميز از فضاي ماوراي جو از جمله ماه و ساير اجرام آسماني.

هفته جهاني فضا فرصتي براي آشنايي هرچه بيشتر مردم، كودكان و علاقه مندان به فضا مي‌باشد كه معمولا با آموزش‌هايي براي كودكان و ساير علاقه مندان اين حوزه صورت مي گيرد. همچنين فرصتي است كه دولتها دستاوردهاي خود را در اين حوزه به اطلاع عموم برسانند.

اهداف سازمان ملل از انتخاب هفته جهاني فضا عبارت است از :

· آموزش مردم نقاط مختلف جهان راجع به فوايد حاصل از فضا

· رونق استفاده از فضا براي توسعه اقتصادي پايدار

· جلب حمايت‌هاي عمومي از برنامه‌هاي فضايي

· تشويق كودكان به فراگيري و توجه به آينده

· ترويج راه‌اندازي نهادهاي مرتبط با فضا در نقاط مختلف دنيا

· جلب همكاري‌هاي بين‌المللي براي آموزش و امداد فضايي

هر ساله برنامه هاي مختلفي در كشورهاي جهان و توسط نهادهاي مربوط به اين حوزه اعلام و برگزار ميشود. هفته جهانی فضای امسال با شعار "فضا برای آموزش" در تاریخ جهانی آن یعنی 12 تا 18 مهرماه در کشور برگزار می گردد. سازمان فضایی ایران با همکاری تعدادی از سازمانها و نهادهای ذیربط، ویژه برنامه‌های مختلفي را تدارك دیده‌اند كه عمدتا برنامه ها شامل سخنراني، سمينارهاي تخصصي، برگزاري نمايشگاه در مدارس و پخش فيلم سينمايي از تلوزيون مي‌باشد.

تجربه كوتاه چندساله هفته جهاني فضا نشان داده است، برگزاري سالانه مراسم اين هفته در سطح ملي و بين‌المللي، در ارتقاء سطح فرهنگ و بهبود شرايط زندگي مردم با استفاده از علوم و فناوري فضايي مؤثر بوده است.

 

برنامه زمانبندي هفته جهاني فضا در ايران

درسواره مرگ

این پست استثنائا به مرگ اختصاص داره:


  1. ميخوند: ماکه رفتيم همه يار شدند -ما که خفتيم همه بيدار شدند
  2. وقتی اقوام نزدیک مرگ را باور ندارن، از اقوام دور نمیشه انتظاری داشت. اونها حتی ممکنه مجلس عزا را با مجلس بزمُ شادي اشتباه بگيرن.
  3. چه خوبه که مرده ها زنده نميشن. وگرنه از این که ميديدن مردم از اونها قديس هايي تو روزهاي آخر زندگيشون يا حتی تو طول زندگيشون ساختن حتما از تعجب سکته ناقص ميزدن و فلج ميشدن.
  4. یقينا دير يا زود خوراک کرمهاي خاکي خواهيم شد. حالا شايد يه روزي همه خاک گل کوزه گري شديم.

پي نوشت:

ميگه زندگي ايز توو شورت.... منم فکر میکنم: اين همه لباس!!! حالا چرا شورت؟! زندگي حتي تو لباس ها هم شانس نداشته

درسواره زندگي 9

1. اجتماع هر زني با غير خودش در حال حرف زدن مي باشد.
2. اجتماع هر زني حتی با خودش در حال حرف زدنه.
3. اصلا کلا اجتماعشون خطرناکه.

دانلودهای دوست داشتنی من


چند وقتی بود میخواستم چیزهایی را که میبینم اعم از آهنگ و فیلم و ... و خوشم میاد برای دانلود بذارم. حتما اینها را جاهای دیگه هم پیدا میکنید، اما به هرحال اینها چیزهایی هستند که من دوست داشتم :دی




درسواره زندگي - 8

هميشه هم نبايد به چشمها اعتماد كرد. بعضي وقتها هم بايد از چشمها ترسيد.

کتابهای تن تن


يه سري از کتابهاي تن تن و ميلو را به صورت پي دي اف برادرم داد بهم. من هم اونها را میذارم براي اونهايي که دوست دارن


http://rapidshare.com/files/279854821/Tintin_In_Tibet.pdf

http://rapidshare.com/files/279859550/Tintin_and_the_Shooting_Star.pdf

http://rapidshare.com/files/279856959/Tintin_and_the_Calculus_Affair.pdf

http://rapidshare.com/files/279853050/Tintin_-_Land_of_Black_Gold.pdf

http://rapidshare.com/files/280525381/Tintin-The_Crab_With_The_Golden_Claws.pdf

http://rapidshare.com/files/280521875/Tintin-The_Broken_Ear.pdf

http://rapidshare.com/files/280518527/Tintin-Red_Sea_Sharks.pdf

http://rapidshare.com/files/280515414/Tintin-Prisoners_of_the_Sun.pdf

http://rapidshare.com/files/280511349/Tintin-Land_of_Black_Gold.pdf

http://rapidshare.com/files/280507248/Tintin-King_Ottokar_s_Sceptre.pdf

http://rapidshare.com/files/280504069/Tintin-Cigars_of_the_Pharaoh.pdf

http://rapidshare.com/files/279851084/The_Tale_of_Peter_Rabbit.pdf

http://rapidshare.com/files/279850566/TanTan_Ruye_Mah_Ghadam_Gozashtim.pdf

http://rapidshare.com/files/279844287/TanTan_Dar_Taleye_Sheytan.pdf

http://rapidshare.com/files/279842672/TanTan_Dar_Sigarhaye_Feron.pdf

http://rapidshare.com/files/280500719/TanTan_Dar_Setareye_Asraramiz.pdf

http://rapidshare.com/files/280490756/TanTan_Dar_Sarzamine_Talaye_Siyah.pdf

http://rapidshare.com/files/280487005/TanTan_Dar_Sarzamine_Peykargaran.pdf

http://rapidshare.com/files/280483553/TanTan_Dar_Nilufare_Abi.pdf

http://rapidshare.com/files/280480153/TanTan_Dar_Mabade_Khorshid.pdf

http://rapidshare.com/files/280474385/TanTan_Dar_Kongo.pdf

http://rapidshare.com/files/280470922/TanTan_Dar_Kharchange_Banje_Talayi.pdf

http://rapidshare.com/files/280467437/TanTan_Dar_Josteju_Dar_Ghare_Hayula.pdf

http://rapidshare.com/files/280463252/TanTan_Dar_Honare_Alefba.pdf

http://rapidshare.com/files/280453671/TanTan_Dar_Haft_Guye_Bolurin.pdf

http://rapidshare.com/files/280429849/TanTan_Dar_Hadaf_Koreye_Mah.pdf

http://rapidshare.com/files/280420610/TanTan_Dar_Gushe_Shekaste_Shode.pdf

http://rapidshare.com/files/280417095/TanTan_Dar_Gushe_Shekaste.pdf

http://rapidshare.com/files/280413642/TanTan_Dar_Gashto_Gozar_Dar_Mah.pdf

http://rapidshare.com/files/280410105/TanTan_Dar_Ganjhaye_Rakam.pdf

http://rapidshare.com/files/280539106/TanTan_Dar_Farar_Az_Shoravi.pdf

http://rapidshare.com/files/280537213/TanTan_Dar_Anbare_Zoghale_Sang.pdf

http://rapidshare.com/files/280535372/TanTan_Dar_America.pdf



داستان كوتاه مرگ

براي بهناز


اي تو چشمت رنگ دنياي خيال / رنگين سبزينْ باغ و درياي زلال
من سراسر پرسشم ،آيا؟ چرا؟ / يك نگاهت پاسخ كوهي سوال
نوا


ما سرگردانيم. سرگردان، چون دختركي به سوي مرگ روانه شده و او را از وجود خويش جدا مي‌سازيم. به سوي مرگ مي‌رود و ياد او پسرك را رها نمي‌کند. پسرك اكنون کالبد سرگرداني است در بدنه زمان كه دنيا را گورستاني يافته و در عوض دخترك خود را به خاك سپرده. خاك ميكند در گورستاني مرمرين كه خالي از مهر و صفا و آرامش است.

ما، تمام وجودمان را استحاله‌اي در بر مي گيرد و من پر از لذت مدفون شدن مي‌گردم. در آن گورستان مسکوت، كه فوج فوج بدنهاي زنده در دنياي ديگري به ما پوزخند ميزدند، زندگي جرياني زيبا داشت. درختان با ساز باد مي رقصيدند و نسيم پر از هرمي بر لابه‌لاي گيسوان پريشان من بازي مي‌کرد. گويا من مرده بودم و ديگران بر روي قبر خويشتنم نشسته بودند.

چشم به راه! منتظر؛ با خود انديشيدم تو که مرده‌اي پس چرا هنوز به انتظارت نشسته ام؟ فرشته‌ام دستي بر روي موهايم کشيد و گفت: چرا که تو مرده‌اي. به کالبدم نگاهي فکندم. موريانه‌ها غذايي خوب بدست آورده بودند. دلم براي آن لاشخور گرسنه سوخت. کاش کالبد بيهوده ام را به او مي دادم تا که اينچنين غمزده نباشد. قطره اي اشک از گونه ام غلتيد و به زمين افتاد. دسته‌اي کلاغ بالاي سرم پرواز را آغاز کردند و قارقار کنان از خبري مي‌گفتند. خبري که نمي‌دانم چه بود. هر چه بود دلم را آشوبه‌اي فراگرفت. التهاب عظيمي به جانم افتاده بود. سرم را به سمت آسمان بالا بردم. تيکه ابري بي‌رمق آنجا خسبيده بود. بادي وزيد و من و ابر را با خود برد. با خود برد به خاطرات گذشته در آن زمان که هنوز تو بودي و چه پر شور. تمام آن سالها را دوره کردم. تمام آن لبخندها و گريه‌ها، گلايه‌ها و شكواييه‌ها، نازها و نيازها، خواستن‌ها و نخواستن‌ها، گريه‌ها و فغان‌ها،و ... و باز به روي قبر خود بازگشتم.

شب شده بود. دو ستاره درخشيدند و ماه خنده اي کرد و چهره ي خندانت را نقش خود کرد. نفسم با آهي همراه شد. آه با دردي،‌درد با سوزي،‌ سوز با گدازي، گداز با آتشي، ‌آتشي بر قلبي،‌قلبي در سينه‌اي،‌سينه‌اي در قفسي. آسمان جرقه اي زد. چشمانم را بستم. در گوشم زمزمه‌اي آمد: او ديگر نيست،‌او ديگر نيست...

صداي ملعون مرگ خاك‌آلود كفن‌پوش بود كه مي‌آمد. او را برده بود يا مرا؟ ما مرده بوديم يا او تولدي ديگر بافته بود؟ هر آنچه بود غم و خاك و درد و خون بود. به سوي مرگ رفت، بي‌آنكه صداي فرشته مرگ را توان پاسخ‌گفتنش باشد...

ماييم و نواي بي‌نوايي! حال كه رفته‌اي خوش باش. نگرانمان نباش كه حال همه ما خوب است،خوب! اما تو باور نكن. ميدانم باور نمي‌كني. دختركي كه مارا در كوير انسانيتمان به تنهايي خود گرفتار كردي، از اين خاك رفته‌اي و ما را با باورهاي خسته كننده‌مان تنها گذاشتي... سفر خوش دوست نازنينمان كه رفتي و ما مانديم. شايد هم ما رفتيم و تو ماندي...

خدايا! خداوندا! تنها تو توان بازگرداندن مرا داري. تو مي تواني زخم هاي شبانه ام را مرحمي باشي و روح خسته ام را شاد كني.! خدايا رحمي كن بر ما

Els Gladiadors del Pep

فيلمي كه به سفارش پپ گوارديولا توسط دوستش درست شده بود و 10 دقيقه قبل از بازي با منچستر براي بازيكنان نمايش داده شد

Vatanam - (اولین سرود ملی ایران( در زمان مظفرالدین شاه

وطنم
سالار عقيلي

نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من

شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که همآواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم

بشنو سوز سخنم
که نوا گر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان

خيلي عاليه. آدم روحش تازه ميشه خدايي

درسواره زندگي - 7

امروز يه چيزايي ديدم که به اين نتيجه رسيدم: کاش مردم به يه چيزايي تو زندگيشون فکر مي کردن. متاسفانه خيلي از مردم کلا تو زندگيشون به هيچي فکر نمي کنن. خداييش موندم

مرا کسي نساخت

مرا كسي نساخت٬ خدا ساخت٬ نه آنچنان كه كسي مي خواست كه من كسي نداشتم ٬كسم خدا بود٬ كس بي كسان !

او بود كه مرا ساخت آنچنان كه خودش خواست٬ نه از من پرسيد٬ نه از آن "من ديگرم"!

......

بهترين فرشته ها همين شيطان بود. مرد و مردانه ايستاد و گفت : نه سجده نميكنم٬ تو را سجده ميكنم اما اين آدمكهاي كثيفي را كه از گل متعفن ساخته اي٬ اين موجود ضعيف و نكبتي را كه براي شكم چرانيش خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواري و آخرت و حق شناسي و محبت و همه چيز و همه كس را فراموش ميكند سجده نميكنم!

من از نورم٬  ذاتم از آتش پاك و زلال بي دود است٬  من اين لجنهاي مجسم پليد پست را سجده كنم...؟

.....

الان كه خدا و شيطان بيايند و يك نگاهي به اين بچه هاي قابيل بيندازند٬ شيطان سرش را بالا نميگيرد و سينه اش را جلو   نمي دهد؟ آن رجز "فتبارك الله" براي همين ها بود؟ يا براي قربانيان بي دفاع اينها؟

.....

ناگهان خداوند خدا٬ دستهاي بزرگ و زيبايش را٬ دستهايي كه معجزه خلقت و حيات از آن دو سرزده اند در سينه فضا پيش آورد ... كوهي از آتش ٬ آتش ديوانه و گدازان و بيقرار در كف دستهاي وي پديد آمد ...وحشت همه كائنات را ساكت كرده بود.

ناگهان نداي خداوند خدا٬ هستي را در سكوت عدم فرو برد. ندا آنرا بر كوهها و صحراها و درياها عرضه ميكرد٬ هيچيك را از وحشت ياراي پاسخي نبود . دشتهاي پهناور دامن فرا چيدند٬ درياها پا به فرار نهادند٬ همه از برداشتنش سرباز زدند٬ من برداشتم! ما برداشتيم!!

خداوند خدا در شگفت شد و در حاليكه بر چهره اش گل سرخ شادي ميشكفت و شهد محبتي از لبخند زيباي لبانش ميريخت گفت :      آه! كه چه سخت ستمكار ناداني!!

درسواره زندگي - 6

اگر يه کم نه گفتن را ياد گرفته بودم تو زندگي الان اينطوري گه گيجه نگرفته بودم

قوانين مورفي من و دانشگاه

دير ميرسم به كلاس استاد حضور غياب كرده. زود ميرسم، اصلا حضور غياب نميكنه

درس ميخونم، امتحان نميگيره. درس نمي‌خونم امتحان ميگيره

ميرم سركلاس، استاد نمياد. نميرم، كلاس تشكيل ميشه

با استاد دوست ميشم، امتحانش را آسون ميگيره، نميشم، سخت ميگيره

سمينارم را حاضر ميكنم، استاد ميگه وقت نميشه. نميكنم، ميگه بيا ارائه كن

به ترمينال ميرسم ماشين نداره، دم درش كه ميرسم، اتوبوسش راه ميافته.

واحد بر ميدارم، پر نميشه، بر نميدارم تشكيل ميشه

كتاب ميخرم، جزوه ميگه. جزوه مينويسم، كتاب ميده

….

درسواره زندگي - 5

وقتي دوستات دورت مي‌زنن، وقتي آدم حسابت نمي‌كنن، وقتي بازيت نمي‌دن، وقتي مشكل پيدا مي‌كنن يادت مي‌افتن، وقتي حال ندارن حتي حالت را بپرسن، وقتي جو زده مي‌شن تو را يادشون ميره،وقتي … وقتي…. وقتي… اون موقع فقط بهشون لبخند يزن و همونطوري كه دو تا دستت تو جيبت بود قدم‌زنان از كنارشون رد شو. نه ناراحت شو و نه چيز ديگه‌اي. اميد داشته باش كه شايد روزي بفهمن چي كار كردن باهات. همين

چگونه با مادرت آشنا شدم؟

در اين آشفته بازار تلويزيون كه حقيقتا برنامه‌هاي افتضاحي براي عيد درست كرده و چيزي به اسم نبوغ و يا در پايين‌ترين سطحش كه اگر بهش سرگرمي صرف بگيم، چيزي پيدا نميشه و پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ما اخراجي‌هاي 2ي كاملا هجو هستش، ديدن فيلم‌ها و سريال‌هاي خارجي نه تنها سرگرم كننده و مفرح هستن بلكه كاملا  آموزنده عمل مي‌كنند. سريال‌هاي كه تو هر ژانري كه دوست داشته باشيد براي شما وجود دارند و نهايت دقت، سليقه و كيفيت را به همراه دارند. سريال‌هايي مثل Lost، prison break, 24, alias, heroes  و… سريالهاي ديگه كه احتمالا خيلي از ما اونها را ديده باشيم و يا حداقل راجع به اونها خونده و شنيده باشيم.

 

يكي از سريال‌هايي كه دارم ميببنم و همين چند دقيقه پيش فصل اول اون تموم شد، سريال چگونه با مادرت آشنا شدم هستش. سريالي كمديكه درباره نحوه آشنا شدن پسري به اسم تد با همسرش هست كه از زبان راوي و در سال 2030 در حال تعريف كردن ميگذره. داستان 2 پس و 2 دختر كه بعدا به 5 نفر با اومدن دختري ديگه در جريان هست. سريالي با الهام از سريال friends كه در عين آموزنده بودن، به راحتي با شخصيتهاي كمدي اون ارتباط برقرار مي‌كنيد و كم‌كم عاشقوشون ميشيد. براي تد(نفر اصلي) در مورد دوست دخترهاش نظر ميديد و با هاش عاشق ميشيد. در مورد تئري‌هاي  بارني هميشه كت و شلوار به تن نظر ميديد و دوستش داريد. مارشال و ليلي را به عنوان نامزدهايي كه مي‌خوان در آينده ازدواج كنن اما هنوز احساس مجرد بودن و شيطون بودن دارن را مي‌پذيريد و رابين به راحتي جذبتون مي‌كنه.

 

اگر دوست داريد هم بخنديد، هم بدونيد چطوري با دختري كه دوست دارين ارتباط برقرار كنين، اين سريال را بيبنين. اين سريال محصول شبكه CBS هستش و هر قسمت اون فقط 22 دقيقه است! 4 فصل ازش پخش شده و نمره 8/8 را از سايت imdb گرفته.  پس نگران وقتتون نباشيد اصلا.

 

 

Josh Radnor as Ted Mosby

Jason Segel as Marshall Eriksen

Cobie Smulders as Robin Scherbatsky

Neil Patrick Harris as Barney Stinson

Alyson Hannigan as Lily Aldrin

Bob Saget (uncredited) as Future Ted Mosby

درسواره زندگي - 4

در زندگي خيلي نجابت به خرج نده. چون ممكنه 2 تا اتفاق بيافته. اوليش اينه كه ممكنه حسرت اون اتفاقي كه قرار بوده بيافته و تو به خاطر نجابتت نذاشتي بيافته هميشه ته دلت بمونه. دوميش هم اينه كه فكر كنن احمق يا ابلهي.

درسواره زندگي - 3

دندونی که درد ميکنه آدم نبايد به خدا شکايت کنه. بايد خودش عمل کنه و اون را بکشه بندازه دور.

درسواره زندگي - 2

قرار نيست آدم هرچيزي را چند بار تجربه كنه. بعضي اتفاقات فقط و فقط براي يك بار اتفاق مي‌افته. اگر قرار باشه كه آدم بعد از گند زدن به اون تجربه بگه خوب من كه تجربه اين موضوع را نداشتم كه فايده نداره! اين جمله فقط دل خوش كردن و الكي اميد دادنه.

درسواره زندگي - 1

جلوي انسانهاي گرگ صفت اگر گوسفند‌مابانه رفتار كني، لاجرم بايد دريده بشي. راه ديگه‌اي وجود نداره. اگر دريده نشي قانون حيات به هم مي‌خوره. يا دريده شو، يا ياد بگير به امكانات گوسفنديت چي اضافه كني كه زنده بموني. مرگ و پيروزيت دست پاچه‌ةاي گوسفنديته.

دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن

ميگه: آلبوم جديد خواجه اميري را گوش كردي؟

ميگم: نه!

ميگه:چراااااا؟ خيلي محشره.

ميگم: دارم همش محسن نامجو گوش ميدم. همه آهنگاش دستم رسيده. دارم گوش ميدم و حال مي‌كنم.

ميگه: تو عقبي همش! به روز باش.

به شوخي ميگم: فاز ميده عقب بودن!

ميگه: هميشه دير ميرسي

چيزي نميگم و پيش خودم فكر ميكنم: دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدنِ. منم به خيلي چيزا رسيدم كه تو نرسيدي! بايد بگم كه توعقبي؟ تازه عقب و جديد بودن را كي تعريف كرده اصلا! …

يهو buzz مي‌زنه و افكارم به هم ميريزه…

از هيچ نوشتن

 

اول: اونقدر مطلب تو ذهنت هست كه نمي‌دوني به كدومشون فكر كني و به كدومشون برسي. يه سريشون كه مربوط به خودت هستن و ميشه باهاشون يه حورايي كنار اومد. يه سريشون هم مال دوشتان و خانواده و… هستند كه از يد قدرت آدم خارج و نميشه كاري كرد. گرچه واسه هيچ كدون از چيزايي كه تو ذهنت هست و ذهنت را درگير كرده نميشه كاري كرد، كه اگر مي‌شد قبلا و في‌الفور يه فكري براشون كرده بودي كه از شرشون راحت شده بودي. اما خوب همينه. هميشه يكي را كه حل مي‌كني يكي يا شايدم چند تا از اين فكراي مزخرف ميريزه تو اون كله آدم كه اينقدر رفتن و اومدن كه كله آدم را به يه چيز پوك تبديل كردن.

 

دوم: آهنگي را كه تو كافه يكي از بچه‌ها داده بود را دارم گوش ميدم (دانلود كنيد) هم قسمت اولش كه يه گيتار ملايم هستش را دوست دارم هم قسمتي كه مرد يا خواننده از ته دل فرياد ميزنه. فرياد كه نه، زجه ميزنه. خوبه دوست دارمش. اميد دستت درد نكنه.

 

File Name : 05 - Eterno En Mi.mp3
File Size : 6.71 MB
Artist : Uaral
Album : Laments

دانلود

 

سوم: نميدونم تا كي ميخواد اين جريان فرار من كه روزهاي پنجشنبه اتفاق ميافته ادامه داره. خدا كنه ماجرا به خوبي و خوشي زوردت تموم بشه و شرشون كنده بشه.

 

چهارم: كوله باري از فيلم و كار و مجله و هر چيز ديگه اي كه فكر كنيد رو ميزم جمع شده. كامپيوتر و لپ‌تاپم هم كه قديمي شدن حسابي، رسما ميرن رو اعصابم از بس كندن. بايد يه فكري بكنم براشون كه اونم با اين اوضاع خراب مالي نميشه. چه ميدونم والله

خانه تکانی

اين چند وقته يه چیزايي از مثلا بعضي دوستانم شنيدم و ديدم که خيلی خوب و عادلانه و منطقي نبوده. خيلي از شنیدن و ديدن اونها احساس خوبی بهم دست نداده. به قول يکي از دوستام که ميگه من درست دوستانم را انتخاب نميکنم، من واقعا بعضي مواقع درست دوست انتخاب نميکنم. امروز يه خونه تکونی حسابی بکنم. خسته شدم از بس که بهم توهین شده و سوءاستفاده شده.

پس چي شد؟

من يك پرسپوليسي هستم. بله!‌من از دوران كودكي كه يادم مياد تيم پرسپوليس را دوست داشتم. ديروز از ديدن اينكه تيمي كه دوست دارم برنده از زمين بيرون بياد نمي‌تونست به يه تيم ته جدولي گل بزنه خيلي ناراحت و عصباني بودم. منم مثل بقيه پرسپوليسي‌ها دوست داشتم تيمم ببره. بقيه پرسپوليسي‌ها؟ …

 

ديروز از دقيقه 60 به بعد بازي  اتفاقات و حرفهايي ديده و شنيده مي‌شد كه واقعا اگر كسي طرفدار واقعي تيمي(هرتيمي) باشه  از انجام اون كارها و حرفها خجالت ميكشه؟ آيا واقعا مشكل پرسپوليس پيروانيه؟ چي ميشه كه كاري ميكنيم دل يه مربي جوون را ميشكنيم و به همه چيزش توهين ميكنيم؟ ( + + ) مگر همين تماشاچي‌ها يا به قول معروف طرفدارها نبودن كه مي‌گفتن پيرواني بياد؟ مگر همينها نبودن كه مي‌گفتن قطبي  بره مشكلات حل ميشه؟ پس چي شد؟ مگر همين ما مردم نبوديم كه با به به و چه چه استقبال كرديم  و گفتيم  بهش افشين امپراطور؟ اينا همون آدمها هستن پس ما چي كار داريم مي‌كنيم؟ چي شد كه يه دفعه يه مدير غير ورزشي مثل كاشاني اومد و يه پرسپوليس درب و داغون را احيا كرد.؟ پس چي شد؟  چي ميشه كه يه آدمي كه اصلا معلوم نبود كجاي اين دنياي فوتبالي(حداقل ورزشي) بوده يهو و يه شبه مياد ميشه مدير عامل پرسپوليس؟ چي ميشه كه تا يه كسي يه انتقادي از اونها ميكنه  سرش را با شمشير تنبيهي ميبرن؟  مگر به كريمي نمي‌گفتيم جادوگر؟ پس چي شده كه حالا باهاش اينظوري برخورد مي‌كنيم؟ ( + ) اين شايد نمونه كوچيكي باشه از اون چيزهايي كه در جلوي پرده يه جو اتفاق ميافته و پشت پرده يه جور ديگه.

 

من(ما) پرسپوليس را دوست داريم. اما نه اين پرسپوليسي كه درست كرديد. پرسپوليس را امسال پاشونديد! دستتون درد نكنه.

سقوط

“ يك طرف زيبايي است و، طرف ديگر، درهم شكستگان و پايمال شدگان. هر قدر اين كار دشوار باشد من مي‌خواهم به هر دو طرف وفادار بمانم.”

 

آلبر كامو

آتشي در خرمن‌زار

بدون شرح! بخشي از نوشته‌اي در مهر سال پيش. براي درج در آرشيو تاريخ:

 

شايد تو ذهنم ميخواستم چيز بهتري بنويسم. شايد يه داستان پسرك و دخترك ديگه. پسركي كه دخترك و دوست داره. شايد اينجوري شروع ميشد: "يكي بود، يكي نبود. غير از خدا هيچ كس نبود. يه پسركي بود و يه دختركي. پسركي قصه ما عاشق دخترك بود و ....." نه! اين غلطه. قصه ما اينجوري نيست. شايد قصه ما اينجوري شروع بشه:

 

" يه سري هستن، يه سري نيستن. خدا بوده و هست و خواهد بود. خيلي هاي ديگه هم هستن. خيلي هاي ديگه هم نيستن. پسركي هست و دختركي. چند سري پسرك و دخترك ديگه هم هستند و چند سري ديگه هم نيستن. دخترك قصه ما مو سياه، ابرو كمون، چشم قهوه اي، با گونه هاي قشنگ، لبهاي گرم و لطيف و پوستي نازك تر از برگ گل. همه اينها تركيبي است فوق العاده و دلنواز. دخترك وقتي ميخنده انگار دنيا ميخنده و وقتي ناراحته انگار دنيا غمگينه. وقتي بهت نگاه ميكنه و موهاي كج شده‌اش را روي صورتش ميريزه انگار داري به موج دريايي در شب نگاه ميكني كه فانوسي زيبا از پشت تلاطم دريا، راه را به پسركي كه در اين تلاطم دريا غرق شده نشون ميده. عكسي كه جلوي روي پسركه همچين صحنه اي را تداعي ميكنه. پسرك هر وقت گذشته اش را مرور ميكنه، ميرسه به اولين روزي كه دخترك را ديد. دختركي از دور، پسركي بيخبر از همه جا. از روبروي هم .... ميان، رد ميشن. شايد براي دخترك همه چيز يه راهرو بود و چند رهگذر. اما برق نگاه دخترك، جرقه‌اي بود در خرمن گندم‌زار دل پسرك... ساعت زود بود و نگاه كم. ساعت زودتر شد و عمق نگاه پسرك عميق تر.

مدتها از اون موقع ميگذره. اتفاقهاي زيادي بين پسرک ودخترک قصه ما افتاده. اتفاقهاي خوب، بد، غم انگيز، شادي بخش. ديروز کسي از پسرک درباره احساس پسرک راجع به دخترک پرسيد. سوالي که پسرک را بيشتر به فکر فرو برد و فراموش کرد که پاسخش را بدهد. پسرک به درون خودش رفت. سفري به اعماق تصاوير ذهنش. سفري کوتاه نبود. شايد در چند دقيقه تمام آنچه در گذشته اش رخ داده بود را از ذهن گذراند. از نگاه اول يکسال ميگذشت. راهرو، رهگذر، نگاه...

اما براي پسرک تصاوير ذهنش به روشني همان نور فانوس دريايي بود که در شب ديده ميشود. صاف، روشن و درخشنده. هيچ چيز تيره و تار نبود. صحنه هاي يکسال گذشته تماما از جلوي چشمانش گذر کردند. هر چه بيشتر مي انديشيد بيشتر لذت ميبرد. چشمانش را که گشود، از سفر بازگشت. پرسشگر منتظر پاسخ بود، اما پسرک پاسخي نداشت. درواقع پاسخي براي او نداشت. پاسخش را با لبخندي داد و آن را در دلش زمزمه کرد. پسرک شکي نداشت. دخترک در دل پسرک بود. قويتر از قبل. محکمتر از قبل و عاشقانه تر از قبل. ..."