
امسال، تو اين تعطيلاتي كه داشتم و تموم شد تعداد زيادي فيلم ديدم و چند تا كتابي كه نصفه نيمه تموم شده بود را خوندم. امسال هم مثل سال هاي گذشته خونه بود و جايي نرفتم. اما حداقل يه سري كار نسبتا مفيد كه خودم دلم ميخواست را انجام دادم.
فيلمهايي كه ديدم تو همه گروهي بود. از ژانر ترسناك گرفته تا جنگي و جوونپسند و .... خلاصه همه جور فيلمي ديدم. سعي ميكنم راجع به اونها بيشتر بنويسم. البته اگه بتونم به اين تنبلي كه تو نوشتن گرفتارش شدم غلبه كنم ;-)
يكي از فيلمهايي كه ديدم فيلم "بهار، تابستان، پاييز، زمستان...و بهار" بود. فيلم خيلي خوشساخت، خوب، سبك، آموزنده و بدون حاشيه زياد. اين فيلم درباره زندگي يك راهب است. همانطور كه از اسم فيلم مشخص است فيلم به چهار بازه زماني تقسيم شده. بهار يا دوران كودكي، تابستان يا دوران جواني، پاييز دوران گناهكاري و زمستان دوران بازگشت و تولد دوباره.
هر كدوم از بخشهاي فيلم تحت تاثير آموزههاي بوديسم بوده و پر از استعارهها و نشانه هاي مختلفي است كه از همين آموزهها نشات ميگيره. نشانههايي مثل ماهي، خروس، مار، شناور بودن در آب و ... . اين فيلم عليرغم ديالوگهاي خيلي كمي كه داره، اصلا فيلم خسته كنندهاي نيست. هر چند كه اين فيلم براي سرگرمي هم ساخته نشده و با توجه به مضامين آموزندهاي كه داره، بيشتر نقش هدايتگري داره تا آموزندهگي.