انقدر روزهایمان به :( گذشته است که حتی :| بودن برایمان ارزویی در دور دستهاست.
روزهایمان
زندگی
زندگی، مرگ تدریجی است با شکنجه.
به كجا چنين شتابان
به كجا چنين شتابان. هوووووي زمان با توام. كه چي مثل اسب نشادر خورده از عقب رَم كردي يورتمه مي ري. افسارت گير كرده به دستام. منم داري مي بري. نميخواااااام بيام...
زندگی و جاده
جاده، مثالی از زندگی. تاریکی تونلها، مثالی از تیرگیهای زندگی. تو زندگی هم چراغی هست که تاریکی تونلهاش رو روشن کنه؟
اشتراک در:
پستها (Atom)