غرورم! شکست

آدم ها برای من ابزار نیستن. شاید برای بعضیا باشن. وقتی دل من می شکنه، وقتی غرورم خورد میشه، وقتی شخصیتم پایمال میشه، اون هم پیش خودم، جلوی خودم، دیگه برام چیزی مهم نیست. مهم اینه که الان این اتفاق افتاده و دوست نداشتم از طرف اون این اتفاق بی افته. الان برام مهم نیست که بگم امیدوارم دلش بشکنه، یا غرورش خورد بشه، یا شخصیتش پایمال بشه. اتفاقا دعا می کنم این اتفاق براش بیافته. جلوی خودش و برای خودش. تا شاید! شاید! بفهمه که چه کاری کرده. هر چند بعید می دونم بفهمه منشاء این چیزها از کجا بوده. اگر هم بفهمه دیره دیگه.

پی نوشت:
درونم اتفاقات عجیبی افتاد. صداش رو شنیدم.

2 نظرات:

.. گفت...

شما جالب می نویسیدچون شرح حال ما آدما همیته..ما میشکنیم و در آرزوی شنیدن صدای شکستن غرور کسی که ما رو له میکنه ...

هنگامه گفت...

کاش غرورم را که در پستوی سادگیم پنهان بود می یافتی ، اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم