كجاست پنجره؟ كجاست باران؟

کجاست؟
کجاست پنجره ؟ کجاست باران؟
من از این دیوارها بیزارم.....
کجاست صاحب صدایی که در سکوت مرا به بودن می خواند
و در سیاهی چشمانم امید می کارد؟!
کجاست دستان یاری بخش ؟
من از این دغل بازان دو رو بیزارم
کجاست پنجره ؟ کجاست باران؟
من به مهر باران محتاجم