گرم و تنها

غم انگيزترين تابستان

اينجاست!

درنگاه من.

در حرفهاي ناگفته،

در حرفهای تلنبار شده،

در همهمه سنگين روز،

در میان کریه ترین خنده های مصنوعی،

در امتداد سخت ترين قدم ها

و در خرد شدن غرور برگي زير پا

در سرخي رخسار و ابهام نقش بسته در چشمانم

حسرت!

گرمترین فصل زندگیم

سکوت و تنهایی رقم زد

1 نظرات:

سعید احمدی پویا گفت...

اشتباه از ما بود

اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را
در خيال پياله می ديديم

دست هامان خالی

دل هامان پر

گفتگوهامان مثلا يعنی ما



کاش می دانستيم

هيچ پروانه ای

پريروز پيلگی خويش را به ياد نمی آورد

حالا مهم نيست که تشنه به رؤيای آب می ميريم

از خانه که می آئی

يک دستمال سفيد، پاکتی سيگار، گزينه شعر فروغ،

و تحملی طولانی بياور

احتمال گريستن بسيار است

( سيد علی صالحی )